خانه   |   وبلاگ   |   فروشگاه کتاب   |   اخبار ادبی   |   جشنواره ها و همایش ها   |  دسته بندی های شعر

لطفا پس از مطالعه دیدگاه خود را در انتهای صفحه ارسال کنید

باران

یک‌ شعر سپید از زینب زاهدی

درباره شاعر اثر

در حال حاضر بیوگرافی نویسنده/شاعر در دسترس نمی باشد. پس از ارائه توسط نویسنده/شاعر در وبسایت قرار خواهد گرفت.

ساکت است دریا
قلبم را
آهسته صید کن
ماهی ها خوابند

زینب زاهدی
باران خواند
حکایت رفتنت را
وچه آرام
بال گشودی از خاطرم

 

باران

باز باران و تگرگ
می‌خورد بر سنگ فرش های حیاط
مادرم می‌گوید:آب باران شیرین است
کاسه ای در دست
زیر باران می گذارد
غرش آسمان
ابرها را پربارتر می‌کند
چشم من
اما
پی باران است
دست من از پنجره بیرون است
دانه های باران

چِک وچِک می‌ریزد
حوضِ خانه پُرشداز باران
کاسه ی مادر
اما
هم چنان خالیست

زینب زاهدی

ث

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *