عشق … اندوه شیرین!
درودی دوباره یا بدرود آخر؟
با ذق ذق درد شقیقه
و پیشانی تبدار
در زاد روز تو
سوار بر چرخ خیال
بیهودگی را رکاب میزنم
و رقص مرگ را
به تماشا نشسته ام
عشق … !
شاه بیت غزل بودن یا نبودن
هنوز بر چرخ سوارم
همچون رقصنده ای بر لبه بام
آنکه با تو در سخن است
قربانی قانون نانوشته
تلاقی یک تیر از دل دو چشم
گنه ناکرده بر دارم !
حکم را جاری کن …
خالد اسلوب