یک شعر سپید از آرزو جمالی

بیدار میشوم
عصیانی درمن شعله میکشد
به جنگ” دیوارها” میروم

ماهی های” اسیر” را
به دریا برمی گردانم
و کنار “زنی که در آستانه ی فصلی سرد”‌ایستاده،میایستم

قول میدهم
تا “تولدی دیگر”
دلم برای هیچ کس تنگ نشود.

آرزوجمالی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *