غم غریب و شرم شرقیِ
نشسته در نگاهش
معلق می کند مرا
در گرگ و میش
هوای دل کندن یا دل دادن
از این سو
شوق و امید
دست بر شانه هم
نا آرام و کودکانه
از پشت دیوار بی اعتماد دل
هی سرک می کشند
و از آن سو
ابری از شک، سایه گستر باور است!
خالـــد اســـلوب
آقای اسلوب همیشه کاراشون دلنشین ه
مانا باشید آقای اسلدب عزیز🌹
سپاس مهربان