دل،شعله ی آغشته به اهی!توکجایی!
محبوب دل و جان و نگاهی،تو کجایی
تا چندبراین پیکره پابست خیالم
یک تک قدمی گاه به گاهی تو کجایی
هی شمع خیالت دل پروانه ی ما سوخت
افسوس که جامانده گناهی تو کجایی
دلتنگم و هرلحظه ببارد شرر عشق
آتش بفشان پشت و پناهی تو کجایی
درکلبه ی دل چای بنوشی و بخندی
اما به خیالی و چه واهی تو کجایی
برحضرت عشقت زده زانو دل مستم
حقاکه دراین قافله شاهی تو کجایی
وامق غزل از برکه ی مهرتو بنوشد
افتاده به دامی و به چاهی تو کجایی
دکترحسن وامق از امارات
بی نظیر بود