با پیکر سرد اگر که بیبار و بر است
از باران و تگرگ میگردد مست
دل میبَرد از صفای انگورستان
پاییز ، دل پیالهها را نشکست
مهنازمحمودی
نام تو همیشه میچکد از لبهام
از اول صبحگاه تا آخر شام
من در نظرت اگر زیادی گرمام
میگیرم از آفتاب چشمت الهام
مهنازمحمودی
لبریز گلهگزاری ام گوش بده
افتاده فشار خونم آغوش بده
گاهی دلم از فاصلهها میگیرد
از قوری بوسههات دمنوش بده
مهنازمحمودی