یک چهارپاره از فتحیه قناعت پیشه

 

برگ ها از درخت می بارند
برگ ها درد ِ خستگی دارند
برگ ها مانده اند روی زمین
مثل یک شهر بعدِ آوارند

مثل شهری که یاس ها با
یاءس
رُسته از بذر ِ تیربارانند
هیچ سبزی بجا نخواهد
ماند
جز. درختان که سربدارانند

زیر پاها لگد شده رویش
باغهامان از آن عزادارند
گلِ گلدسته های شب مانده
تا زمان ِ اذان عزادارند

مرد باغ از هجوم. بی برگی
محو شد سبز در سیاهی ها
روی شن های مانده از دریا
دست و پا می زنند ماهی
ها

از درختان خشک وحشت
کن
اکثر این درخت ها دارٓ ند
مثل در بسته می شوند از
ترس
چشم هایی که تویِ دیوارند

فتحیه قناعت پیشه

5 دیدگاه دربارهٔ «یک چهارپاره از فتحیه قناعت پیشه»

  1. ملیحه افتخاری

    دوبیتی بسیار زیبایی است.
    بنده با بضاعت ناچیزی که دارم به خودم اجازه نمی‌دهم که در مورد شاعر توانایی همچون خانم قناعت‌پیشه اظهار نظر کنم اما با این‌حال آنچه در این مورد به نظرم می‌رسد بیان می‌کنم.
    خانم قناعت‌پیشه طبع بسیار لطیف و ظریفی دارند. در بیشتر قالبهای شعری هنرآزمایی کرده‌اند و سربلند بیرون آمده‌اند. درد جامعه را با تمام وجود درک می‌کنند و اشعارشان انسان رو به تعمق و تامل وامی‌دارد.

  2. خانم فتحيه قناعت پيشه را شاعرى توانا در غزل سرايى مى دانم كه وابستگى ايشان به زادگاهشان و جورى كه از بُعد محروميّت به مردم آن رفته و مى رود در اشعارشان پيدا است كه اين نشانه اصالت و تعهّد پذيرى ايشان است.

    آرزوى موفقيت بيشتر ايشان در غزل سرايى را دارم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *