یک غزل از عبدالرضا مفتوحی از لارستان

بيرون زده از روسري ات موي شرابي
ماهي كه مقدّر شده انگار بتابي

رد ميشوم از پيش تو با عرض سلامي
شايد فرجي شد كه بگيريم جوابي

در سينه دلي بود كه آنگونه ربودي
اينگونه نصيبم شده چون ارگ خرابي

آهسته گذر كن كه تو را سير ببينم
هر چند كه فهميده ام از نسل شهابي

با چادر گلدار بيا قمصر من باش
تا كوچه معطّر شود از بوي گلابي

اي كاش بيايي و كنارم بنشيني
با پيرهن مخملي و دامن آبي

از شانه ي من تا سر تو فاصله اي نيست
بستر كه مهيّا شده ، اي كاش بخوابي

عبدالرضا مفتوحي
لارستان فارس

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *